چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۰

نامه ای به یک فاحشه

راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! 
مگر هردو از یک تن نیست؟ 
بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین. 

فریدون فرخزاد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر